کودکان به‌عنوان موجوداتی به طور کامل وابسته به دنیا می‌آیند. آنها نیازهای خاص خود را دارند. برای اینکه بتوان ارتباط بهتری با آنها داشت باید نیازهای آنها را شناخت.  یکی از نیازهای همیشگی کودکان ارتباط نزدیک و صمیمی با والدین است. بازی با آنها در برقراری این ارتباط و بادوام کردن آن تأثیر زیادی دارد.
بازی، مشغله اصلی و بخشی از زندگی کودک و نوجوان است. زمانی که پدر، مادر، معلم و یا هر یک از بزرگترها با آنها بازی می‌کنند، کودکان احساس می‌کنند برای آنها و آنچه برای آنها مهم است ارزش می‌گذارند و احساس غرور می‌کنند و عزت نفس آنها افزایش می‌یابد. در بازی با کودک و نوجوان می‌توان باورها و رفتارهای آنها را بهتر شناخت و به مشکلات رفتاری آنها پی‌برد. همچنین، می‌توان به علاقه‌ها و نیازهای دیگر آنها پی‌برد. در بازی به کودک و یا نوجوان فرصت داده می‌شود که بیشتر پدر و مادر و یا دیگر بزرگترها را بشناسد و بتواند دربارۀ چگونگی رفتار خود با آنها تصمیم گیری کند و در نتیجه رابطه بهتر و صمیمی‌تری با آنها داشته باشد. در بازی، کودک و نوجوان از بزرگترها تقلید می‌کنند و به این صورت با قوانین و مقررات و روابط و اخلاق اجتماعی در فضایی دوست داشتنی آشنا می‌شوند. در صورتی که پدر و مادر در خانه و یا معلم در مدرسه فرصت کافی برای ارتباط آزاد در فضای بازی با کودک و یا نوجوان به‌وجود آورند، حلقه‌های روابط عاطفی بین آنها محکم‌تر می‌شود و خاطرات به یاد ماندنی را برای آنها به‌جا می‌گذارد؛ ناملایمات آینده نمی‌تواند این پیوند محکم را از بین ببرد.
از طرف دیگر، بازی همراه با خنده و ایجاد فضایی شاد، برای بزرگترها نیز مفید است. آنها برای لحظه‌هایی از فضای جدی و پر مشغله کار و زندگی جدا می‌شوند و لحظه‌های شادی را می‌گذرانند. افزون بر آن تحرک، بازی و شادی و خنده موجب ترشح سروتونین، یا هورمون شادی در بدن می‌شود. ترشح این هورمون برای داشتن یک زندگی شاد بسیار اهمیت دارد و کمبود آن باعث بی‌خوابی، اختلالات خلق و خو، احساس غم، افسردگی، رفتار پرخاشگرانه و اختلالات خوردن می‌شود. گرچه داستان های کودکانُ، برای این گروه سنی نوشته می شوند، ولی برخی برای ما بزرگتر آگاهی بخش است. خواندن آنها به ما فرصت می دهد در مورد انتخاب های خود در زندگی فکر کنیم و به آگاهی برسیم. از جمله آنها کتاب «وقتی پدرم شاه شد» است.