عنوان: آقای هنشاو عزیز
نویسنده: بورلی کلی یری
تصویرگر:
پل اُ. زلینسکی
مترجم:
پروین علی‌پور
ناشر:
افق، 1393
تعداد صفحات:
112
گروه سنی:
9-15 سال

لی پسر سیزده‌ساله‌ای است که پدرش راننده تریلی و مادرش کارمند یک شرکت غذایی است. پدرش به علت کارش اغلب از خانواده دور است و به همین علت پدر و مادر لی از هم جدا می‌شوند. لی پس از جدایی والدینش با مادرش به شهر جدیدی می‌رود.

لی به اندازۀ کافی از این که پدرش را به‌ندرت می‌بیند ناراحت است اما با ورود به مدرسۀ جدید، بیشتر احساس تنهایی می‌کند، چون تازه‌وارد است و دوستی ندارد. لی در مدرسه مشکل دیگری هم دارد و آن ربوده شدن غذایش است. هرروز یکی، غذایش را از کیفش می‌دزد و همۀ این‌ها با هم او را کلافه کرده است.

روزی معلم از آنان می‌خواهد که به نویسندۀ موردعلاقه‌شان نامه بنویسند. لی از دوم دبستان از طرفداران نویسنده‌ای به نام بوید هنشاو است. او برای انجام تکالیف مدرسه‌اش نامه‌های متعددی به آقای هنشاو می‌نویسد و در نامه‌هایش از او کلی سؤال می‌پرسد. آقای هنشاو نیز به چند تا از پرسش‌های او پاسخ می‌دهد. لی در اثر نوشتن این نامه‌ها و پاسخ‌ها، به نوشتن علاقه‌مند ‌می‌شود. این دو نفر رابطۀ غیرمنتظره‌ای را شکل می‌دهند که زندگی لی را برای همیشه تغییر می‌دهد. لی به توصیۀ آقای هنشاو در دفتری یادداشت‌های روزانه‌اش را می‌نویسد و نوشتن به او کمک می‌کند تا راه‌حلی برای مشکلاتش پیدا کند.

لی کم‌کم یاد می‌گیرد که مشکلات همیشه هستند و گاهی می‌توان شرایط را تغییر داد و گاهی ناگزیر باید آن‌ها را پذیرفت و با آن‌ها کنار آمد. حالا او می‌تواند والدینش را بهتر درک کند؛ بنابراین سگ موردعلاقه‌اش را به پدرش می‌دهد تا در سفرهای طولانی همراهش باشد، همچنین برای حل مشکل دزدیده شدن غذاهایش، دزدگیر می‌سازد.

دوران آغاز نوجوانی، سنین حساسی است. در داستان «آقای هنشاو عزیز» لی توانست از راه ارتباط برقرار کردن با فرد موردعلاقه‌اش، کسی که حرف‌هایش بر او تأثیر می‌گذاشت و موردقبولش بود، راه حل مشکلاتش را که پیش از این غیرقابل تحمل بود، پیدا کند.

آقای هنشاو با فرصت خاصی که به لی داد، توانست کمک کند که لی با تفکر منطقی به آگاهی برسد، سپس شرایط را تحلیل و درک کند. آقای هنشاو با توصیه‌هایش، به لی کمک می‌کند که به شرایطش فکر کند و با نوشتن، خشم و احساس‌های بدش را تخلیه کند، یعنی احساساتش را کنترل کند و به رشد فکری برسد تا بتواند بر خود و شرایطش مسلط شود. در انتهای داستان «آقای هنشاو عزیز» لی توانست وضعیتش را بهبود ببخشد و در مدرسه دوست پیدا کند.

در صورتی‌که بتوان شرایط لازم را برای نوجوانان فراهم کرد تا بتوانند صحبت کنند، مشکلات و درگیری‌های فکری و روانیشان را مطرح می‌کنند، مشکلاتی که بسیاری از آن‌ها برآمده از سن حساس نوجوانی است. ارتباط و صحبت با نوجوانان، به والدین کمک می‌کند آن‌ها را بشناسند و شرایط بحرانیشان را درک کنند؛ چنین رابطه‌ای است که درک متقابل و دوستی بادوامی به وجود خواهد آورد.

پس از خواندن داستان «آقای هنشاو عزیز»، دربارۀ دیدگاه نوجوانتان دربارۀ شخصیت اصلی داستان بپرسید. پرسش‌های زیر انگیزۀ بیشتری برای گفت‌وگو به وجود خواهد آورد.

  • لی با چه مشکلی روبه‌رو شده بود؟‌
  • آیا لی شهر جدید و مدرسه جدید را دوست داشت؟ چرا؟
  • ارتباط لی با آقای هنشاو چه کمکی به او کرد؟
  • آیا کسی را می‌شناسی که با بحرانی مشابه لی روبه‌رو شده باشد؟‌
  • آیا او توانست خود را از این بحران بیرون ببرد؟ چگونه؟‌ اگر نتوانست چه سرنوشتی پیدا کرد؟
  • آیا تابه‌حال در خانه یا مدرسه احساس تنهایی کرده‌ای؟ در چنین شرایطی چگونه می‌توان با تنهایی کنار آمد و به آن پایان داد؟‌