عنوان: یک بار دیگر قورباغه
نویسنده: حمیدرضا توکلی
تصویرگر: علی خدایی
ناشر: بصیرت، کتابهای ستاره کوچولو، 1393
تعداد صفحات: 16
گروه سنی: 8-12 سال
وقتی قورباغه به دنیا آمد، تنها یک گردی سیاه کوچولو با یک دم باریک و کوتاه بود , شبیه هیچ کدام از ماهیها نبود، او چشمهایش را به لب آب میچسباند و عکس آشیانۀ پرنده و جوجهها را نگاه میکرد. کم کم دست و پا درآورد و معلوم شد که ماهی نیست. ماهیها با تعجب به او نگاه میکردند، قورباغه پاهایش را فشار داد و احساس کرد میتواند بالاتر از برکه بپرد. ماهیها گفتند اگر از آب بیرون بروی خفه میشوی، بالاخره که عکس دنیای بیرون داخل آب میافتد، چه نیازی داری از آب خارج شوی؟
ولی قورباغه سرش را از آّب بیرون برد و متوجه شد میتواند نفس بکشد، نگاهش را دور و بر برکه چرخاند؛ آن بیرون، برخلاف چیزی که فکر میکردند، فقط یک درخت و یک زرافه نبود بلکه پر از پرنده، زرافه و درخت بود، در حالی که همیشه فقط عکس یکی از آنها در آب میافتاد؛ البته غیر از این خیلی چیزهای دیگر هم بود که عکسشان در آب نمیافتاد.
قورباغه که تا حالا فکر میکرد برکه مهمترین جای جهان است، ترسید، گیج شد، نمیدانست باید کدام را انتخاب کند، کدام دنیای واقعی و کدام مهمتر بود؟ او از برکه خارج شد و با پرنده، زرافه و دیگر حیوانات دربارۀ دنیای درون آب صحبت کرد. حیوانات بیرون آب، دنیای بیرون را واقعی میدانستند، حیوانات درون آب، دنیای درون آب را. قورباغه گیج شده، او میخواست بداند دنیای برکه وارونهشدۀ دنیای بیرون است یا بیرون وارونۀ برکه؟ داخل آب دنیای بیرون را وارونۀ دنیای برکه میدانستند، در حالی که در جهان بیرون، دنیای آب را عکس دنیای بیرون.
شب خفاشی که روی شاخه آویزان بود رو به قورباغه و دیگر حیوانات گفت: «همه چیز به نوع نگاه شما بستگی دارد مثل من که اینطوری که آویزان هستم دنیای شما را وارونه میبینم. ولی این دنیا نیست که وارونه میشود، مهم این است که ما چگونه نگاه میکنیم!» او همچنین از آنها خواست به عکسشان درون آب نگاه کنند، سپس توضیح داد که با هر حرکت، تصویر داخل آب هم تکان میخورد و به همان اندازه دور و نزدیک میشود. حیوانات به آب و عکسشان نگاه کردند و حرف خفاش را تصدیق کردند. خفاش گفت: «باید یاد بگیریم که چگونه ببینیم.»
وقتی قورباغه از توانایی دیدن خفاش ابراز تعجب کرد، خفاش جواب داد اصلا توانایی دیدن ندارد، بلکه با کمک انعکاس صدایی که میسازد، متوجه دوری و نزدیکی اشیا میشود. خفاش به قورباغه گفت اگر بخواهد یک چیز را خوب ببیند باید یاد بگیرد از جهتهای متفاوت نگاه کند، برای آن که دنیا را خوب بشناسد باید به جاهای مختلف برود و چیزهای متفاوت ببیند. او از قورباغه خواست که برای ماهیها، دنیای بیرون و برای پرندهها و زرافهها دنیای داخل آب را تعریف کند.
قورباغه به ستارهها نگاه کرد و اولین آوازش را خواند.
کودک و نوجوان تفکر نقادانه و ذهن پرسشگر دارد و هر ایده و سخنی را بررسی میکند و به اطرافش نگاهی نقادانه دارد. در داستان «یک بار دیگر قورباغه»، قورباغه ابتدا نظرات حیوانات مختلف را در مورد دنیای بیرون و درون آب پرسید، سپس خودش سعی کرد اطلاعاتی به دست آورد و پس از این مراحل آنها را مقایسه کرد و در نهایت نسبت به انتخاب دنیای واقعی تصمیم گرفت. پرسشگری و جستجوگری او باعث شد تا بتواند فهم و درک بیشتری از دو محیط پیدا کند.
مطالعه و بحث دربارۀ داستانهایی مثل داستان «یک بار دیگر قورباغه» به کودک و نوجوان باعث پرورش پرسشگری در اوست، آشنایی با تفکر نقادانه به کودک کمک خواهد کرد که در برخورد با مشکلات زندگی، به جای آن که کورکورانه از دیگران تقلید کند، با مقایسه و تحلیل مسائل، راه حلی مناسبتر بیابد؛ شخصی با این ویژگیها در مقابل پیشنهادهای نامناسب همسالان یا افراد نادرست به جای قبول کردن آن پیشنهادها سعی میکند به دنبال راه حل مناسب باشد.
برای استفاده از داستان «یک بار دیگر قورباغه» در بحث و گفتگو میتوانید از پرسشهای زیر استفاده کنید:
-
- چرا قورباغه سعی کرد از آب بیرون برود؟
- چرا قورباغه به حرف ماهیها دربارۀ دنیای بیرون گوش نداد؟
- چه تفاوتی بین آنچه ماهیها از دنیای بیرون تعریف میکردند و دنیای بیرون، در واقعیت، وجود داشت؟
- چرا نظر هر یک از موجودات دربارۀ دنیای بیرون و درون آب متفاوت بود؟
- شما اگر جای قورباغه بودید به حرف ماهیها گوش میدادید و در آب میماندید یا مانند قورباغه به دنبال کشف واقعیت بودید؟
- چگونه میتوان به واقعیت دربارۀ محیط اطراف پی برد؟
- برای این که بتوانید تصمیمی بگیرید، به چه چیزهایی نیاز دارید؟ آنها را چگونه به دست میآورید؟

درج دیدگاه