عنوان: دست نگه دار دزد!
نویسنده: هدر تکاوک
تصویرگر: پیر پرت
مترجم: مژگان کلهر
ناشر: انتشارات فاطمی، کتاب طوطی، 1395
تعداد صفحات: 32
گروه سنی: 7-9 سال

روزی آقای مزرعهدار از سگش پرسید: «مَکس، بلدی دزد بگیری؟» مَکس هیجانزده راه افتاد تا دزد هویج‌ها، توت‌ها، لوبیاها و گیلاس‌ها را بگیرد. او ابتدا به سراغ هویج‌ها رفت و دید روی یکی از هویج‌ها، حشرۀ کوچکی نشسته است، به حشره گفت: «دست نگه دار دزد!» در همین هنگام خرگوشی که پشت هویج‌ها بود فکر کرد مکس با اوست و سعی کرد هویج‌های داخل دهانش را پنهان کند. مَکس توضیح داد که باید دزد هویج‌ها، توت‌ها، لوبیاها و گیلاس‌ها را بگیرد و الان حشره‌ای را دیده که به نظر می‌رسد دزد هویج‌هاست. خرگوش پیشنهاد داد در حالی که خودش مراقب هویج‌هاست، مکس به دنبال دزد برود.

مکس همان‌طور که حشره را دنبال می‌کرد به مزرعۀ توت رسید، در آن‌جا خانم خوک در حال مکیدن توت‌ها بود که صدای مکس را شنید، او توت‌ها را در دهانش مخفی کرد و پرسید چه شده است؟ خانم خوک پس از شنیدن ماجرا، مانند خرگوش، مکس را تشویق کرد که به دنبال حشره برود و گفت که خودش مراقب توت‌ها خواهد بود. همین اتفاق در مزرعۀ لوبیا و گیلاس هم تکرار شد و بز کوچولو و کلاغ‌ها در حالی که داشتند لوبیا و گیلاس می‌خوردند به مکس گفتند که مراقب هستند تا او به دنبال دزد برود. به این ترتیب، مکس سرانجام موفق شد حشره را از مزرعه بیرون کند.

وقتی مکس به سراغ مزرعه‌دار رفت تا این خبر خوش را به او برساند، حیوانات مزرعه برای قدردانی تصمیم گرفتند یک جشن با محصولات مزرعه برایش برگزار کنند، اما چون نگران بودند که دزد زودتر از مکس سر برسد، همۀ محصولات را خوردند تا به دست دزد نیفتد.

داستان «دست نگه دار دزد!»، با توجه به روند ساده و طنز ظریفی که در خود دارد داستانی سرگرم‌کننده و مناسب بحث و گفتگوست که باعث پرورش تفکر انتقادی در کودک می‌شود. در این داستان مکس نمونۀ شخصیتی است که ناآگاهانه مسئولیتی را قبول می‌کند در حالی که تواناییش را ندارد و پس از قبول این مسئولیت بدون تردید و تحقیق، با زودباوری باعث بدتر شدن مشکل می‌شود تا جایی که دزدان حقیقی تمام محصولات را می‌خورند؛ همچنین مکس بدون تفکر و پرسش به حشره‌ای کوچک تهمت می‌زند و با بیرون کردن او خوشحال می‌شود که کارش را خوب انجام داده است، سپس با ساده‌اندیشی، هیچ تردیدی به خود راه نمی‌دهد و حتی از خود نمی‌پرسد که حشرۀ به آن کوچکی چطور می‌تواند همۀ محصولات را بدزدد؟ او فقط بر اساس هیجان عمل کرد و با دنبال کردن حشره خوشحال بود که وظیفه‌اش را خوب انجام داده است و پس از بیرون کردن دزد(!)، مزرعه و محصولات را بررسی نکرد تا اثر کارش را ببیند.

مجموع رفتارهای مکس باعث شد که حیوانات دیگر هم از طرز تفکر او پیروی کنند، آن‌ها با تصور این که ممکن است دزد به مزرعه حمله کند، خودشان همۀ محصولات را خوردند و بیشتر به مزرعه آسیب زدند. پایان داستان نیز به گونه‌ای است که به کودک فرصت می‌دهد دربارۀ ادامۀ ماجرا خیال‌پروری کند و حدس بزند که رفتار مزرعه‌دار پس از این که دید همۀ محصولش از بین رفته، چگونه خواهد بود؟

برای درگیر کردن بیشتر کودک با داستان «دست نگه دار دزد!» حتی می‌توانید از او بخواهید شخصیت‌ها و ماجراها را از دید خودش نقاشی کند یا از اتفاقات سادۀ داستان، نمایشی برگزار کند تا بتواند عمیق‌تر و به صورت عینی تفاوت کسی که پیش از انجام هر کاری اول فکر می‌کند با کسی که بدون تفکر کاری شروع می‌کند را بفهمد و به ارزش پرسشگری پی ببرد، به این روش بدون این که مستقیم او را به پرسش کردن وادار کنید، به او خواهید آموخت که تردید از نشانه‌های تفکر انتقادی و مهارتی عقلانی است که نیاز به تمرین دارد.

برای استفاده از داستان «دست نگه دار دزد!» در بحث و گفتگو می‌توانید از پرسش‌های زیر استفاده کنید:

  • مزرعه‌دار چه چیزی از مکس خواست؟ مکس در پاسخ به درخواست او چه کرد؟
  • چرا خرگوش با شنیدن صدای «دست نگه دار دزد!» مکس، ترسید؟
  • مکس چه کسی را دزد می‌دانست؟ چرا؟ آیا این فکر او منطقی بود؟
  • انتهای داستان چه اتفاقی برای مزرعه افتاد؟
  • چرا مکس در شناسایی دزد اشتباه کرد؟
  • اگر تو مزرعه‌دار بودی بعد از اتفاقی که برای مزرعه‌ات افتاد، چه رفتاری با مکس می‌کردی؟
  • مکس چگونه می‌توانست مانع از بین رفتن محصولات شود؟
  • اگر بخواهی پایان داستان را خودت بنویسی، چه تغییری در آن خواهی داد؟