عنوان: کرم سه‌نقطه
نویسنده و تصویرگر: سروناز پریشان‌زاده
ناشر:
کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، 1389
تعداد صفحات:
52
گروه سنی:
ب-ج

داستان «کرم سه نقطه» دربارۀ کرمی است که در دل خاکی پر از دانۀ گیاهان به دنیا می‌آید. او در خاک زندگی عادی و بی‌دغدغه‌ای را می‌گذراند. تا این که روزی از سوسک سیاهی می‌شنود که به دوستانش می‌گوید: «زود باشید. عجله کنید. مثل آن کرم سه نقطه تنبل، ترسو و بی‌عرضه نباشید.» کرم سه‌نطقه که تا آن روز نه بی‌عرضه بود، نه باعرضه، نه تنبل بود و نه زرنگ، نه ترسو بود و نه شجاع، ناامید و عصبانی می‌شود و به شک و تردید می‌افتد که «باور کند تنبل و ترسو و بی‌عرضه است، یا به همه نشان دهد که باعرضه و زرنگ است!»
او راه دوم را انتخاب می‌کند و دست به کارهای عجیبی می‌زند؛ جنگل آتش گرفته را خاموش می‌کند؛ از این سر شهر تا آن سر شهر تونل می‌زند؛ یک برج بلند می‌سازد؛ از بلندترین کوه بالا می‌رود و… برای همین دیگران او را تشویق و ستایش می‌کنند و حتی عکسش را در روزنامه چاپ می‌کنند. هرچند پس از مدتی در برابر این آوازه، دیگر نمی‌تواند آسوده نفس بکشد و خسته و بدحال می‌شود. یک روز که می‌خواهد تخته سنگ بزرگی را از روی لانۀ مورچه‌ها بردارد، خودش زیر آن گیر می‌کند؛ کرم شب تاب که برای یاری او آمده است می‌گوید: «تو همان کرمی نیستی که برای آفرین گفتن دیگران همه چیزش را از دست داده؟»
کرم نگاهی به سر تا پای خود می‌کند و خسته و کوفته به زمین می‌افتد. در این هنگام بوی آشنایی به مشامش می‌رسد؛ «بویی که یادش رفته بود؛ بوی خاک؛ همان خاکی که کرم سه نقطه باید آن را برای رشد گیاه آماده می‌کرد. گیاهی سبز که با یاری او از دل خاک بیرون می‌آمد.»

افراد در مواجهه با اتفاقات روزمره عکس‌العمل‌های متفاوتی از خود نشان می‌دهند، واکنش‌هایی که برخواسته از باورها و اعتقادات درونی آنان است. در داستان «کرم سه نقطه»، وقتی کرم حرف‌های سوسک را دربارۀ خود شنید، مسیرش را تغییر داد زیرا به حرف مردم بیشتر از خودش اعتماد داشت. او باور داشت که «اگر دیگران تأییدم نکنند، بی‌عرضه و بی‌فایده هستم.» این باور موجب شد که او زندگی راحتش را کنار بگذارد و برای اثبات تنبل نبودنش دست به کارهای عجیب و غریبی بزند و آرامش و سلامتی‌اش را از دست بدهد.
آگاهی کمک می‌کند بتوانیم به اصلاح باورهای غلط بپردازیم و با آرامش و احساس ارزشمندی زندگی کنیم. اگر کرم خاکی نسبت به توانمندی‌های خود، آگاهی داشت، قضاوت‌های دیگران برای او چنین اهمیتی پیدا نمی‌کرد و به این نتیجه می‌رسید که چه اهمیتی دارد اگر دیگران به او چنین نسبتی می‌دهند؟ خودش که می‌داند چقدر وجودش مفید است.
گاهی اوقات باورهای نادرست، مانند داستان «کرم سه نقطه»، موجب می‌شود که فرد رفتارهایی انجام دهد که زندگی‌اش تباه شود. همان‌طور که پیشتر گفته شد، باورها در دورۀ کودکی و بیشتر در بستر خانواده شکل می‌گیرند. پس باید از همین دوره برای اصلاح باورهای نادرست کودک کوشید.

پس از خواندن داستان «کرم سه نقطه»، از دیدگاه کودکتان دربارۀ شخصیت‌های داستان بپرسید، پرسش‌های زیر انگیزۀ بیشتری برای بحث به وجود خواهد آورد.

  • کرم سه‌نقطه کجا زندگی می‌کرد؟ زندگی‌اش چگونه بود؟
  • چه چیز باعث شد کرم سه‌نقطه فکر کند که تنبل و بی‌عرضه است؟
  • کرم سه‌نطقه برای این که نشان دهد بی‌عرضه نیست چه کارهایی کرد؟
  • کرم شب‌تاب چه چیزی به کرم سه‌نقطه گفت؟ کرم سه‌نقطه چه احساسی در آن هنگام داشت؟
  • اگر شما جای کرم سه‌نقطه بودید، هنگامی که کسی به شما تنبل یا بی‌عرضه می‌گفت چه رفتاری انجام می‌دادید؟
  • تا به حال کسی را دیده‌اید که مانند کرم سه‌نقطه، برای تحسین دیگران کارهای غیرعادی بکند؟ شما برای چنین فردی چه پیشنهادی دارید؟ اگر بخواهید کمکش کنید چه کار می‌کنید؟