عنوان: فاج قهرمان
نویسنده: جودی بلوم
مترجم: عطیه تهرانیفر
ناشر: آفرینگان، 1391
تعداد صفحات: 200
گروه سنی: 9-15 سال
در داستان «فاج قهرمان»، پیتر و فاج دو برادر هستند. پیتر کلاس پنجم است و فاج هنوز به مدرسه نمیرود. پدرشان مدیر یک مؤسسۀ تبلیغاتی در نیویورک است. روزی پدر و مادر پیتر به او میگویند که دوباره بچهدار شدهاند و خواهرشان تا چند ماه دیگر به دنیا خواهد آمد.
پیتر که پسری عجول است طبق معمول از کوره در میرود و از این که پدر و مادر برای بچهدار شدن با او مشورت نکردهاند ناراحت میشود. از نظر او، برادر کوچکترش یعنی فاج، به اندازۀ کافی بازیگوش و دردسرساز هست که آنها نیازی به عضو جدید در خانواده نداشته باشند.
با بهدنیا آمدن خواهر کوچکشان، پدر و مادر سعی میکنند خیلی از مسئولیتهای فاج را به پیتر بسپارند تا هم پیتر مسئولیتپذیر شود و هم بتواند با فاج کنار بیاید. ولی فاج بسیار باهوش، بازیگوش، خرابکار و حراف است و پیتر به هر صورتی که هست از دست او فرار میکند.
روزی پدر و مادرشان به آنها خبر میدهند که به خاطر این که پدرشان میخواهد یک کتاب بنویسد، برای یک سال از نیویورک به شهر پرینستون در ایالات نیوجرسی نقلمکان خواهند کرد. پیتر باز هم طبق معمول از این که بدون مشورت و نظرخواهی او تصمیم گرفتهاند عصبانی میشود و از کوره در میرود.
در هر صورت پس از چندین هفته آنها در پرینستون، در خانهای روستایی مستقر میشوند. پس از آشنایی با دوستان جدید و دردسرهای جدید که فاج برای پیتر و خانواده درست میکند، فصل رفتن به مدرسه است، پیتر باید فاج را همراه خودش به مدرسه ببرد.
با وجود مخالفتهای زیاد پیتر، پدر و مادرشان مسئولیت فاج را به عهده او میگذارند. پیتر مجبور میشود که فاج را همراه خود به مدرسه ببرد. روزهای اول مدرسه پر است از خرابکاریها و شیرینکاریهای فاج که با چربزبانی و حرفهای بزرگتر از سن خودش، همه را هاج و واج میکند.
روزی برایان تایمکن نقاش و نویسندۀ کتاب کودکان به مدرسۀ آنان دعوت میشود. وسط مراسم، طی یک درخواست از طرف تایمکن، فاج سریع خودش را به بالای سن میرساند و تصویر فردی را برای تایمکن توضیح میدهد. پس از اتمام نقاشی همه متوجه میشوند که فاج مشخصات مدیر مدرسه را گفته است.
یک روز پیتر و دوستش تصمیم میگیرند برای پیکنیک به دریاچه بروند ولی با وجود گریههای فاج او را با خودشان نمیبرند. عصر هنگامیکه برمیگردند متوجه گمشدن فاج میشوند. همه به دنبال فاج میگردند. در این بین پیتر تمام خاطرات، حرفها و بازیگوشیهای شیرین فاج را به خاطر میآورد و با بغض به آنها فکر میکند. در همین لحظه صدای تلفن میآید، فاج است که میگوید به شیرینیفروشی نزدیک شهر رفته است.
همۀ خانواده از پیداشدن فاج و دانیل خوشحال میشوند، اما برای این که آنها دیگر بدون خبر خانه را ترک نکنند تنبیهی برایشان در نظر میگیرند. برای این تنبیه پیتر پیشنهاد میدهد آنها حق نداشته باشند تا ماه آینده سوار دوچرخههایشان شوند. پدر و مادر هم تشخیص دادند پیشنهاد او منطقی است.
انتهای داستان پدر و مادر پیتر از او نظرش را درباره برگشت به شهر پرسیدند. پیتر خیلی خوشحال بود، هم برای برگشت به شهر و هم برای احترامی که حالا خانواده به تصمیم و پیشنهاد او میگذارند.
گرچه اسم داستان «فاج قهرمان» است، اما از زبان پیتر روایت میشود. پیتر تقریباً دوازده سال دارد و کمکم وارد دورۀ نوجوانی میشود. او انتظار دارد که پدر و مادرش در کارهایشان با او مشورت کنند همچنین در کارهایش استقلال داشته باشد. پدر و مادر نیز تلاش میکنند به تدریج مسئولیتپذیری را به پیتر آموزش دهند.
پیتر ابتدا از رفتارهای بچگانۀ فاج خوشش نمیآمد اما ناچار بود که مسئولیت نگهداری از او را به عهده گیرد و در همین حین کمکم با او ارتباط برقرار میکند و متوجه میشود که فاج دوستداشتنی است.
انتهای داستان، هنگام تعیین تنبیه برای فاج و دانیل که بدون اجازه خانه را ترک کرده بودند و همه نگرانشان شده بودند، پیتر پیشنهاد میدهد که دوچرخهشان را به مدت یک ماه از آنها بگیرند. او فکر نمیکرد که پدر و مادر به حرفش اهمیت دهند، اما پدر و مادرش گفتند نظرش خیلی منطقی است. حتی پدر و مادر در انتهای داستان با بچهها مشورت میکنند و نظرشان را دربارۀ برگشت به شهر میپرسند. این موضوع پیتر را خوشحال میکند.
داستان «فاج قهرمان» میتواند برای کسانی که وارد دوره نوجوانی میشوند و از زیر بار مسئولیت فرار میکنند، داستان خوبی باشد. همچنین باعث میشود خانواده و حتی خود نوجوان درک کند که اگرچه وارد مرحلۀ بلوغ شده است، ولی به علت تجربۀ کمتری که دارد میتواند از بهعهده گرفتن مسولیتها و نظرخواهیهای سادهتر شروع کند. خواننده با خواندن این داستان، همگام با شخصیت داستان حس خوب مسئولیت داشتن و ارزشمند بودن را درک میکند.
گفتوگو و بحث پس از داستان با فرزندتان فرصت خوبی است که به او نزدیک شوید و از باورها و انتظارات او آگاهی پیدا کنید. برای گفتوگوی پس از داستان «فاج قهرمان» میتوانید از پرسشهای زیر بهره ببرید.
- به نظر شما انتظاراتی که پیتر از پدر و مادرش داشت منطقی بود؟
- چرا پیتر حوصلۀ برادرش را نداشت؟
- به نظر شما، هدف پدر و مادر پیتر از سپردن فاج به پیتر چه بود؟
- آیا تابهحال شده که شما احساسی مانند احساس پیتر داشته باشید؟ لطفا بیشتر توضیح دهید؟
- مسئولیت چیست؟ آیا علاقهمند هستید مسئولیت کاری را در خانه و یا مدرسه داشته باشید؟ لطفا به یک نمونه اشاره کنید.
- در هر تصمیمی که میگیرید، آیا نیاز به مشورت دارید؟ اگر چنین است، چرا مشورت را ضروری میدانید؟
- از هر تصمیم شما چه کسانی ممکن است بهرهمند شوند و یا آسیب ببینند؟
- آیا کسی را میشناسید که در تصمیمگیری توجه نکند که پیامد تصمیمش برای خودش و دیگران چیست؟

درج دیدگاه